آویساآویسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

آویسا

سفر به آذربایجان(1)

صبح روز 17 مرداد به اتفاق خاله گیتی و حامد و بهاره جون و آترا گلی و البته مامانی و بابایی به سمت تبریز حرکت کردیم،و پس از گذر از جلفا و خوی و ماکو و شهر ایگلیر ترکیه روز 24 مرداد به تهران برگشتیم سفری خاطره انگیز و به یاد ماندنی! و اکنون خاطرات سفر به روایت تصویر: ...
25 مرداد 1392

آویسای شیرین من

چه حالی بهتون دست میده وقتی یک عدد عروسک زیبا با موهای منگوله منگوله نامرتب و چشمای سیاه شیطون زمانیکه : - به خواستش نمی رسه دستاشو جلوی چشماش میگیره و با گریه ای ساختگی میگه : غصه میخورم! - بهش اخم میکنم میاد نازم میکنه و میگه: مانا خواهش میکنم قهر نکن! من دخترخوبیم!! - تا کسی دست به نمکدان ببره حتی اگر اون فرد تو تلویزیون باشه با حرارت میگه : نمک خیلی بده! - نازتون کنه و بگه وای تو چه نرمی!!!!! - عاشقونه نگام میکنه میگه : عزیزم ، قربونت برم، دوست دارم!!!! -  تا ماشین و موتور میبینه شتایان دستمو میگیره و میگه : مانا مواظبم باش! - به محض ورود بابا به خونه به سمت در میدوه و خوشحال و با هیجان میگه : وای بابا شیر خریدی!...
7 مرداد 1392

دخترک مسیحا نفس من!

تو می دوی و شتابان خودتوبه آغوشم می رسانی، دخترکم با خرامیدنت خنکای نسیم وزیدن می گیره و  با بوئیدنت عطر بهشت تو مشامم می پیچه ، می خندی وخنده شیرینت اکسیر جوانی میشه تو تمام روح و یدنم!   ... آویسا خودش مشتاقانه برای مسواک زدن پیش قدم میشه ، بادقت تمام به حرکات من موقع مسواک نگاه میکنه و بی نقص همونو اجرا میکنه کفشاش را بعد از در آوردن بدون هیچ گوشزد قبلی جفت میکنه! همچنان عاشق سیب زمینی و آب میوه می باشد البته همه جور میوه را دوست داره و با اشتها می خوره اما تفریحش خوردن آبمیوه با نی شده! خواهش میکنم ، لطفا" و اجازه میدی؟ از عبارات بامزه ایه که در میان حرف زدنش به کار میبره با محبته به شدت   و موقع خ...
29 تير 1392

کلاس نقاشی

آویسا خانوم ما از شنبه با کلاس شدن به پیشنهاد یک دوست که دختر خودش هم همسن آویساست ، پرنسس خانوم را بردم کلاس به اصطلاح نقاشی ! اما فقط نیم ساعت آخر نقاشی داشتن و از اولش ورزش و رقص و گل بازی و... بود در واقع نام مناسب تر براش کارگاه بازی و نقاشی است  آویسا هم که با وعده نقاشی کردن اومده بود از ابتدای ورودش مدام سراغ مدادرنگی و کاغذ را میگرفت! کارگاه در واقع برای کودکان بالای 3 سال طراحی شده بود اما فکر میکنم برای دخترک دو ساله من هم قابل استفاده باشه.همینکه با بچه ها در ارتباط بیشتری قرار بگیره خیلی خوبه   حالا امتحان میکنم ببینم چی از توش در میاد! ...
17 تير 1392

اسم اینکار را چی میشه گذاشت؟

اسم اینکار را چی میشه گذاشت؟! با عروسکی که اینکار را میکنه چکار باید کرد؟ آویسا خانوم توی محوطه میدان تره بار دستگاه آبسرد کن دیده و به اصرار می خواد بره و آب بازی کنه! و با مخالفت من روبرو میشه با کمی اندیشه دولا میشه و دستاشو روی زمین میکشه و بعد رو به من نشونشون میده و تند تند میگه :آخ آخ !مانا دستام  کثیف شده بیا بریم بشوریمش! ...
11 تير 1392

مادرانه

-ناز من عاشق کتاب خوندن شده تا اون اندازه که یک کتاب را هر دفعه باید بارها و بارها خوند و باز خسته نشد! توی کتاباش "موشه شلوار گلدار می پوشه " را از همه بیشتر دوست داره! و توی همه شخصیت های کتاب عاشق" آقا فیل چاقالو "شده - عسلکم بلده تا 20 بشمره : فقط فقط با سه تا غلط ! - اسم ماشینا را هم داره یاد میگیره ، ماشین بابایی ، عمه و عمو علی را بخوبی میشناسه و تو خیابون نشون میده ! اما ازش اگه بپرسن ماشین بابا رضا چیه تند میگه : بنز میخره! _ خب لابد بچم یه چیزی میدونه!!!- - دخترک بانمکم یکساله که اضافه وزن نداشته ، هر بار چکاپ دکتر میگه طبیعیه! آیا واقعا" طبیعیه؟؟؟ چرا به این دکترا ایمان ندارم   - عشق من دوست دارم ، دلم هر روز بیشت...
8 تير 1392

بالاخره روز موعود فرا رسید(1)

یکشنبه شب تولد آویسا جونم را باباومامان نازنین و عزیزم توی کافه کاره یک کافه -رستوران بسیار بسیار شیک به عنوان کادوی امسالش جشن گرفتن . همه چی خیلی خیلی خوب و عالی بود، فقط جای مامانی مریم و بابایی گیلی(آویسا بابا اسماعیل را به خاطر بازی گیلی گیلی حوضک بابایی گیلی صدا میکنه!)خیلی خالی بود آترا جون عاشق کادوی دایی ایمان شده بود:)) ...
4 تير 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آویسا می باشد