آویساآویسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

آویسا

سفر پاییزی2

تونستم از صحنه پرت کردن سنگ تو دریا عکس بگیرم! سنگ معلومه؟ پیشی ملوسی (خیلی با هم دوست شده بودین!)  نراد هم شدی !؟؟ مشغول تجسس!  8 صبح ، پل زنگوله ،صرف صبحانه!  بالاخره توی یک عکس من هم هستم!  جاده چالوس،در قطعه ای از بهشت!  عاشق این رنگهام! ...
26 آبان 1392

سفر پاییزی1

خدارا شکر فرصتی پیش آمد که دوباره آب و هوایی عوض کنیم و بریم شمال! آی خانوم کجا کجا؟!!! یعنی تا تونست نارنگی خورد! محاله به دوربین نگاه کنیً! اینم از ژست خانومچه وقتی افتخار میدن و عکس میگیرن! در حال تماشای دسته های عزاداری روز تاسوعا! پیش به سوی ماسه بازی! کنار دریا! دنیای کودکی! تفرج در باغ پرتغال و نارنگی ! و البته بازم میل کردن نارنگی!   درخت موز! ...
26 آبان 1392

تعطیلات

تعطیلات 14 و15 خرداد را دسته جمعی رفتیم دربندسر و سه روز موندیم. خیلی خیلی هوا خوب بود و خوش گذشت. و بچه ها هم دل سیر بازی کردن و خوش گذروندن و مهمتر از همه اکسیژن ذخیره کردن. روز اول صبحانه را تو راه نرسیده به فشم خوردیم. ابراز عشق ... خاک بازی تو باغچه خونه ای که اجاره کرده بودیم!!! بچه هامون خاک ندیدن  از بازی با خاک سیر نمیشدن! گردش میان باغ و بوستان ...
20 خرداد 1392

بدون عنوان

دختر نازنینم ، عشقم به تو هر لحظه بیشتر و بیشتر میشه احساس میکنم این روزا ی با تو بودن بهترین و جاودانه ترین روزهای عمرم باشه نه دیگه چیزی از خستگی و افسردگی سال اول تو وجودم باقی مونده و نه فکر وخیال و سرکشیهای دوران نوجوانی و جوانیتت شروع شده ! البته هر لحظه با تو از همون روز تولدت شیرین و لذت بخش بوده و خواهد بود اما نمی دونم چرا این روزا را بیشتر دوست دارم اینکه هر روز اینقدر عاشقانه و شیرین باهام حرف میزنی و ناز میکنی ، اینکه مهمترین آدم زندگیت هستم و به خاطر اینکه این همه زیبایی...... محل جدید مورد علاقه آویسا :تراس خونه! 10خرداد 92 روزتولد بابایی حمید عزیزتر از جانمان ،در حیاط ویلای ایشون در حال تناول کردن صبحانه ...
12 خرداد 1392

سفر نوروزی

روز اول سال 92 به همراه مامانی و بابایی و خانواده خاله رویا راهی نوشهر شدیم قرار بود خانواده خاله گیتی هم روز بعدش به ما بپوندند که متاسفانه مادر خاله بهاره عزیزمون روز اول فروردین بعد از گذراندن یک دوره سخت بیماری فوت کردن و سفر اونها کنسل شد (خانوم بهار گلم چون میدونم همیشه اینجا را میخونی همینجا از صمیم قلب بهت تسلیت میگم.خیلی غم بزرگ و سختیه خدا بهتون صبر بده و به پدر خوبت سلامتی) پنج روز اول را پیش خانواده من بودیم و دو روز هم رفتیم رشت ویلای عمه مهنازپیش خانواده بابا رضا  روی هم رفته سفر خیلی خوبی بود و فقط جای خاله گیتی اینا خالی بود.منکه همش دلم پیش بهارمون بود... اینم درخت آویسا خانوم که پارسال براش کاشتیم و امسال شکو...
10 فروردين 1392

خلیج فارس زیبای ما! قسمت اول

خدای من خیلی خیلی سفر خوبی بود! بی مقدمه میگم 4روز رفتیم کیش و اندازه دو سال شارژشدم:) جای همگی خالی بود... دردانه ما هم خیلی خیلی خوش گذروند اصلا" فکر نمیکردم اینقدر مفهوم خوشگذرونی و سفر را درک کنه  بازی با آینه و نی نی اون تو لحظه ورود به هتل و در حال کنجکاوی محل مورد علاقه آویسا : تراس اتاقمون در حال تماشا ی "دیا" و "دو دو ها"(دریا و جوجو ها) ای خانوم بلا دوباره اومدی تو تراس!؟ دخترم هنوز از گلها می ترسه!!! قیافشو ببین! اینم مامان مانا و آویسا!   ...
30 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آویسا می باشد