آویساآویسا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

آویسا

مامانی به مرخصی میرود.

دخترک گلم مامانی مینا برای 4 روز همراه خاله های من به سفر رفتند ومن و بابا رضا مسئولیت نگهداری از زیبا ترین و با ارزشترین گوهر زندگیمونو خود به عهده گرفتیم:) من شنبه و یکشنبه نرفتم سر کار و بابا رضا دوشنبه. این چند روز  وخونه موندنم بیش از پیش ارزش حضور پر مهر مامان گلم را بهم نشون داد.خودش خوب میدونه که همیشه و همواره قدر دان زحمات و مهر بی پایانش هستم.هر چند با هیچ گفتاری نمیتوان این را نشان داد!  مامان خوبم اگه محبت و صبر و حوصله شما نبود من هرگز نمی تونستم سر کار برم و شایدم مجبور میشدم آویسا را زودتر از موعد به مهد کودک بسپارم (کاری که هر دومون ازش گریزانیم) و اینکه این سه روز بهم ثابت کرد هرچند دور و اطرافم پر است از ...
31 ارديبهشت 1392

روزمعلم و روز مادر مبارک

هنوز هم مثل اون روزها به تو وآغوش گرمت نیازمندم ! و کنار تو بودن برام دریای آرامشه !مامان مهربونم بهترین عالم همبشه و همواره در برابر عظمت روح و آرامش درونت سر تعظیم فرود آورده ام .  هزاران بوسه بر دستان پر مهرت مادر خوب و بزرگترین آموزگار زندگیم : روزت مبارک   ...
12 ارديبهشت 1392

بازهم زحمتهای مامانی متجلی شد(11/21)

آویسا خانوم ما به تنهایی از یک تا ده را میشماره بدون غلط!  و اینو مدیون مامان خوشگل مهربونم هستم که علاوه بر اینکه با جونو و دل از نوه شیطونش مراقبت میکنه با حوصله و علاقه وقتشو صرف آموزش قند عسل ما هم کرده!  هزاران بوسه بر دستان پر مهرت مامان عزیزم   ...
21 بهمن 1391

تقدیر و تشکر

تنها کسیکه همیشه به نظرات من در بچه داری احترام میذاره و تفاوت بین بزرگ کردن و نگهداری از یک شیرخوار را در زمان حال با زمان خودشون درک میکنه و حتی دقت منو در اهمیت به موضوعاتی که از نظر علمی با زمان خودشون فرق کرده تحسین میکنه مامانمه! مامان خوبم دستتو هزاران بار میبوسم.تو نه تنها بزرگترین حامی من هستی و همیشه در لحظاتی که بهت نیاز دارم در کنارمی بلکه همواره توی این دوران که هورمونای لعنتی از من یک آدم کم طاقت و غرغرو ساخته اند به درددلهام گوش دادی و نصیحت های به جات مانع اختلاف من با بقبه اطرافیانم شده! مامان گلم اگه تو و همدردی ها و صحبتای حکیمانت نبود من واقعا" در خیلی جاها میشکستم! همه تازه مادران میدونن که ماههای اول بچه داری...
27 آبان 1391

مامانی مینا

از زمانیکه آویسا روزاشو با مامان میناش میگذرونه حسابی خوش بحالش شده هر روز با هم میرن گردش و کلی بازی میکنن. تازه اغلب عکسای این روزا را هم مامانی ازش میگیره. مامانی مهربون از اینکه زحمت نگهداری و پرستاری آویسا گلی را میکشی ازت سپاسگزاریم   "آویسا در بدو تولد"   آویسا 5 ماهه آویسا یکساله ...
5 آبان 1391

برای یک فرشته

اینا را برای کسی مینویسم که میدونم حتما" اینجا را می خونه،برای اونکه با حضورش در جمع ما شادی و سرور را ارمغان آورد برای اونکه همه فامیل دوسش دارن و همه تحسینش می کنن و به قول مامانم پیک شادی و امید فامیل شده و به قول بابام باحالترین همراه ! برای اون نازنینی که الگوی من در زندگی شده !برای اون که از زمان پیوندش با خانواده ما همواره رفتارش ،منشش، طرز فکرش و روح زیباش سرمشقم بوده مخصوصا تو زندگی بعداز ازدواجم! برای اون عزیزی که هر جا حضور داره حال و هوامون مثل اسمش بهاری میشه! دوسش دارم نه تنها به خاطر همه اون چیزایی که در بالا گفتم ،دوسش دارم چون اون زیبا ترین عروس ،مهربانترین همسر ، با درایت ترین دوست، فداکارترین مادرو در یک جمله بهترینه! ...
11 شهريور 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آویسا می باشد