چقدر خوبه آدم یه دختر کوچولوی شیطون داشته باشه آنوقت مثل خودش بچه میشی و فارغ ار نگاه و فکر مردم تو خیابون آواز می خونی و بازی میکنی! هر روز بعد ازظهر با همدیگه تا خونه شعر میخونیم و بپربپر میکنیم! تو چاله های آب میپریم و از پخش آب به اطراف و حتی لباسمون ،من نمایشی و آویسا از ته دل قهقهه میزنیم! لواشک دستمون میگیریم و با ملچ مولوچ می خوریم سوار مترو میشیم و کلی از دستفروشها خرید میکنیم ! از تماشای درختها و برگای هزار رنگشون ذوق میکنیم و جیغ خوشحالی میکشیم و مسابقه برگ له کردن میذاریم! لبه جدول راه میریم و قطاربازی میکنیم: هوهو چی چی ...هو هو چی چی .... تو خونه آشپزی میکنیم و آویسا خانوم مسئول همزدن می باشند: چه...