آویساآویسا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

آویسا

دوباره مانای بیست ساله زنده شده!

سر می رود گل از سبد عطر از گل باد از عطر چنان که تصویر از آیینه و زیبایی تو از چشم من دخترکم اولین باران زندگیت بارید! اولین های تو برای من هم یکتا شدند انگار من هم دارم برای اولین بار دنیا را لمس میکنم !همه اولین های تو رنگ و بویی جدید دارند! انگار تا قبل از این یه شکل دیگه بودند! داریم با هم دیگه دنیا را کشف می کنیم از دریچه چشمای قشنگ و براق تو! مدتها بود غر می زدم که دنیا دیگه برام مزه قدیما را نداره!دیگه هر کار میکنم هر چقدر هم در آغوش خوشبختی غلت میزنم باز هم روزگاری که پشت سر گذاشتمش شیرین تر بود. چقدر دلم تنگ بود برای مانای اون دوران!پر از احساس پر از آرزو و سرشار از عشق! اما با آمدن تو به زن...
5 شهريور 1390

کاری از یک دوست خوب:علیرضا رشیدی

  ستاره باران شبهای انتظار مامان آویسا دل بیقرارم برایت ترانه خوان آویسا آرام ناب تمام جهانی برایم ... بجز شبهایی که میخوابی بجایم تمام راز هستی خنده هایت خمار چشم بابا دم گریه هایت عروس کوچک جهان خانه ما طلاکوب نگارین جان مانا به وقت خواب تو شبم طلایی است تمام جان من شبها لالایی است همان موقع می خوابی در آغوش دلت تند تند میزند مثل یک موش تو گویی وجودم میشود داغ تو عکس آقتابی در تن باغ در آغوش رضا جست وخیز ها ت پر پرواز بابایی است هیهات خدایابرای آویسا همیشه خنده در غمهای دنیا را روش ببنده ...
28 مرداد 1390

دخترم بزرگ شده!

  چقدر زود دو ماه گذشت!دو ماه از بهترین و خاص ترین اتفاق زندگیم! دو ماه از روزی که همیشه حتی از زمانی که فقط مامان عروسکهام بودم خوابشو میدیدم! روز آفرینش ،روز تولد ،روز خنده آویسا به دنیا... چقدر این حس که بچه آدم بزرگ شده جذابه! وقتی داشتیم واکسن دخترک را میزدیم سرشار از این حس غرور آفرین بودم: دخترم بزرگ شده! همه تپش هایم از آن تو باد! همه تپش هایم!     ...
27 مرداد 1390

رفلکس و گریه و بی خوابی

دیشب در مورد وضعیت رفلکس و خوابت با خانوم دکتر نخعی صحبت کرد ،قرار شد امپرازول را دو هفته دیگه هم بخوری خیلی بد مزه ست عزیزم می دونم اما چاره ای نیست. خداوندا دخترم هر چه زودتر خوب بشه طفلک خیلی اذیت میشه. از ساعت 6 صبح که بیدار میشی تا 10 شب مدام بیقراری و همش باید تو بغلم باشی تا شاید نیم ساعت خوابت بره. یعنی کل طول روز با همیم! قربونت برم حتی موقع غذا خوردن و دستشویی رفتن هم تو بغلمی! من که تازه به قول خودم ورزش می کردم و بدن سالم و قوی دارم از پا افتادم و همه تنم درد میکنه.بقیه مادرا که تازه بچه هاشون شب هم نمی خوابن چی می کشن اما دختر باهوش و قشنگم در بین این گریه ها و شیر خوردنهای مداومش خنده و بازی را هم فراموش نمیکنه ! مامان و...
25 مرداد 1390

شناخت دنیا

دخترکم توی عکس عروسی من و بابایی چی میبینی که اینقدر دوسش داری؟ در اوج گریه و بیقراریت هم چشمت که به بوم روی دیوار می افته ساکت میشی و می خندی! قربونت برم مگه تو می تونی منو بابایی را تو عکس تشخیص بدی؟! کاملا" مشخصه که بزرگ شدی و داری با کنجکاوی دنیای اطرافتو می شناسی! مثلا" به تصویرت تو آینه واکنش نشون میدی و انگار با خنده و حرکت دهانت می خوای باهاش حرف بزنی! جمعه که رفته بودیم چیتگر با نگاه کاوشگرانه به آسمون زل زده بودی! یا باشنیدن صدای پرنده ساکت شدی! مامان و بابا را هم کاملا" واضح می شناسی! چقدر لذت بخشه دنبال کردن حرکات و لمس رشد تو نوگل قشنگم ...
24 مرداد 1390

شیطون بلا

ساعت خواب آویسا جون مثل آدم بزرگاست امکان نداره بین روز بخوابه!اگه خوابش هم بره تا زمین میذاریش اون چشمای شیطونشو باز میکنه وزل میزنه بهت ! ...
23 مرداد 1390

حمام

من عاشق حموم رفتنم.حموم رفتن من این امپراتور کوچک کلی مراسم داره مامان و بابا و عمه مهناز بعضی وقتا هم مامانی دست به دست هم میدن تا من یک وجب بچه را بشورن! به هممون هم خیلی خوش میگذره مخصوصا" بابا رضا که انگار اومده شهر بازی! اما امروز از حموم لدت نبردم چون این مامان بابا هوس کرده بودن بنده را تو وانم بشورن اما من از وان ترسیدم آخه برام جدید بود دوست نداشتم توش بشینم و کلی گریه کردم و حموم بهش نچسبید): یکی نیست به این دوتا بگه آخه مگه من عروسکم! ...
20 مرداد 1390

عاشق شدم

دخملم امروز کلی خوابید برعکس روزای قبل که تا خود شب بیدار میموند و رس منو میکشید! هنوز به این تغییر روند زندگیم عادت نکردم ،هنوز دلم میخواد شب که رضا میاد با هم بریم بگردیم،هنوز دلم پر میکشه برم استخر یا دوچرخه سواری! نمی دونم چرا همه کارای اجتماعی برام آرزوی محال شده!فکر میکنم دیگه حالا کو تا من رانندگی کنم .انگشتر و ساعت دستم کنم،عطرای تند بزنم،ناخن هامو بلند کنم و... دلم مهمونی دادن میخواد خرید و لباسای تنگ می خواد!دلم برای تنهابودن وحتی حرف زدن بارضا هم بدجوری تنگ شده! اما جای همه این آرزوها و هوسها الان فرشته ای در آغوشم خوابیده که به یک دنیا می ارزه! عاشقش شدم اما این عشق هم تجربه ای کاملا" متفاوته جنسش با عشقای دیگه فرق...
19 مرداد 1390

سر آغاز

                  به هنگام بهاران وقت شادی                                           خداوندا چه خوش نعمت بدادی به ما دادی خدایا نوگلی ناز                                    ...
25 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آویسا می باشد