دوباره مانای بیست ساله زنده شده!
سر می رود
گل از سبد
عطر از گل
باد از عطر
چنان که تصویر از آیینه
و زیبایی تو
از چشم من
دخترکم اولین باران زندگیت بارید! اولین های تو برای من هم یکتا شدند انگار من هم دارم برای اولین بار دنیا را لمس میکنم !همه اولین های تو رنگ و بویی جدید دارند! انگار تا قبل از این یه شکل دیگه بودند! داریم با هم دیگه دنیا را کشف می کنیم از دریچه چشمای قشنگ و براق تو!
مدتها بود غر می زدم که دنیا دیگه برام مزه قدیما را نداره!دیگه هر کار میکنم هر چقدر هم در آغوش خوشبختی غلت میزنم باز هم روزگاری که پشت سر گذاشتمش شیرین تر بود. چقدر دلم تنگ بود برای مانای اون دوران!پر از احساس پر از آرزو و سرشار از عشق!
اما با آمدن تو به زندگیم دوباره اون حسهای خلسه آور نوجوانی تمام تنم را انباشته ! دوبار دلهره های شیرین عاشقی به دلم هجوم آورده! وجود تو ،گریه ها و خنده های تو وزمانهایی که به خاطر تو به بیداری و تفکر میگذره، همه و همه باعث شدند دوباره وزش باد و بارش باران و تابش خورشید طعم گسی را بدند که سالها بود گم کرده بودم!
برام جالبه که دوباره حتی شعرها و ترانه هایی که تو خاطراتم بایگانی شده بودند را به یاد می آرم!دوباره با شنیدن صدای خواننده محبوبم در ده سال پیش سرشار از لذت میشم!
حتی عشقم به بابایی هم رنگش عوض شده قبلا" با آرامش و رضایت مطلق توصیفش می کردم اما الان اون آرامش جاشو به کمی دلهره داده همش در تلاشم به زندگیمون عمق بدم ،دلهره خنده داری اومده سراغم که نکنه وجود تو عشق ما دو تا را تحت شعاع قرار بده ! واین خیالات عجیب برام شیرینه چرا که روحمو به تکاپو وادار کرده!
آویسای من ! تو روح منو جادو کردی!