آویساآویسا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

آویسا

شیطونیای این روزات

آخه اینا را از کجا برداشتی عسلک؟!! فکر نمیکنی برای ماتیک زدن یا به قول خودت"باتیک" کمی زوده؟   چه حرفه ای!آینه هم اورده یه وقت دستش خط نخوره!! مامانی بیا weblog منو چک کنیم!   مامان مینا جونم این کامپیوتر شما خیلی باحال تر از اون نت بوک فسقلی ماناست !نکنه یه وقت از اونا بگیری من با این راحترم چیه ؟چرا همه بهم چپ چپ نگاه میکنن؟! بده می خوام گوشیتونو پیدا کنم؟ آخه اون تو چی میخوای شیطونک؟! می خوام به مامانی کمک کنم  چی میکشه مامانی از دست تو عسلم!به سس آخه چکار داری؟! خلاصه بگم هیچ مکان و شیئ از دست عسل بانوی ما و کنجکاویاش در امان نیست!طفلک مامان مینا که خونه زندگیشون...
9 اسفند 1391

روزهای بد بیماری

این سه ،چهار روز اخیراز بدترین روزهای زندگیم بود .دلم نمی خواد تو این وبلاگ از چیزهای بد و آزار دهنده بگم اما اینجا تنها جایگاه درددل کردنمه!  دخترک عزیزم حسابی مریض شده و تب کرده سه روز اون  تو تب سوخت و من تو دلشوره و نگرانی یک اتفاق خیلی بد دیگه هم برامون افتاد که خدارا صدها هزار بار شکر به خیر گذشت و فقط ضرر مالی خیلی زیادی به جا گذاشت. بازخدارا شکر که همه چیز تموم شد و مهم تر از همه دختر نازنینم تبش قطع شده و بعد از سه روز برای اولین بار غذا خورد     ...
6 اسفند 1391

موهای آویسا پر!

بالاخره دیشب 91/12/05 عروسکم را با مامانی بردیم آرایشگاه مخصوص نی نی ها و موهاشو کوتاه کردیم اونم قارچی! وای اما محشر کبری بود! دخنرک با دیدن برگ ریزان موهاش انقدر گریه کرد و جیغ زد که من به آرایشگر التماس میکردم :آقا بسه بسه تمومش کن  اما خدارا شکر ایشون به این وضعیت عادت داشت و علی رغم تکون خوردن زیاد آویسا و هوارزدناش کارشو به نحو احسن انجام داد و وقتی نوبت عکاسی رسید دخترک که حسابی از ما دلخور بود نمیذاشت عکس درست حسابی ازش بگیرن و مدام به آقای عکاس میگفت:"آقا برو برو" اما روی هم رفته نتیجه کار خوب بود.هم موهاش و هم عکسش(اسکنش میکنم میذارمش) اینم عکسایی که خودم به زحمت شب ازش گرفتم اینجا هم از آرایشگاه بیرون اومده...
6 اسفند 1391

کارمند کوچولو

چهارشنبه ظهر مامان و بابام راهی سفر بودند و آویسا را به اصرار خودم آوردن شرکت .فکر نمیکردم اویسا آروم بشینه دخترم  خانوم و با شخصیت فقط پشت میز خودم بازی میکرد و اصلا" مزاحم کسی نشد. ...
5 اسفند 1391

آویسا و نی نی

مدتیه که دارم تلاش میکنم یواش یواش آویسا را از شیر بگیرم، البته با یک برنامه دراز مدت چند ماهه!  اینه که بچم حسرت می می داره و حتی ازپستونک نی نی هم نمیگذره!   البته جدا از علاقه به پستونک نی نی به عروسک بازی خیلی علاقه داره و مدتها باهاش بازی میکنه،می خوابونش بهش غذا میده و بغلش میکنه ...
4 اسفند 1391

عروسک من

اینم یکی دیگه علایق دخترکم: ایستادن جلوی میز توالت و بازی با هر آنچه روی میز هست از عطر و افترشیو گرفته تا رژ لب و کرم و لوسیون !   این عکس هم برای نشان دادن موهای عسلم که به زودی به دست آرایشگر سپرده خواهد شد!   ...
3 اسفند 1391

بازهم زحمتهای مامانی متجلی شد(11/21)

آویسا خانوم ما به تنهایی از یک تا ده را میشماره بدون غلط!  و اینو مدیون مامان خوشگل مهربونم هستم که علاوه بر اینکه با جونو و دل از نوه شیطونش مراقبت میکنه با حوصله و علاقه وقتشو صرف آموزش قند عسل ما هم کرده!  هزاران بوسه بر دستان پر مهرت مامان عزیزم   ...
21 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آویسا می باشد