آویساآویسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

آویسا

بدون عنوان

خونه گیتا جون بودیم و موقع شام نی نی هامون ،آترا باقالی پلو داشت و آویسا عدس پلو ، خیلی بی سرو صدا و بی هیچ گفتگویی آویسا بشقابهای غذاشونو عوض کرد و هر دو با رضایت و لذت به خوردن ادامه دادن!  خب بچم دلش باقالی پلو می خواست   ...
17 ارديبهشت 1392

متفرقه

چهارشنبه سوری  شاهکار خانومچه روی سرامیک  توجه توجه : اگه ضعف اعصاب دارید اصلا" از این اسباب بازیها نخرید.کار آویسا صبح تا شب شده موسیقی نواختن اونم با دوتا وسیله همزمان چند عکس از سیزده به در تو حیاط خونه خودمون(امسال بیرون نرفتیم و ناهار مهمون عمه مهناز بودیم)    عسلم داره بابا را توی تراس میبینه   اینم باغچه خوشگلمون دربهار سال92 آویسا در کنار کیک تولد تانیا جون ...
22 فروردين 1392

چه قدر بوی تو خوبست...بوی آغوشت

نازنین من امروز صبح چقدر دوباره دلت شیر خوردن در آغوش مامان را می خواست و من با چه خون دلی اینو ازت دریغ کردم! و تو بعد از کلی گریه و هق هق خوابت برد. دخترک قشنگم باید تحمل کنیم اگه حتی یکبار هم کوتاه بیام زحمت هر دومون هدر میره. عزیز مامان آغوش من همیشه و همیشه تا زنده ام برای تو باز ه ،گل زیبای من !بدون که برای مانا هم در آغوش گرفتن تو بزرگترین لذت دنیاست . اما دختر نازم دیگه بزرگ شده و باید شیوه ارتباطی با مامانشو تغییر بده .تا امروز موفق شدیم بیست روز را پشت سر بذاریم وکم کم باید اون یک وعده به قول خودت "کوشولو"شبانه را هم حذف کنیم . ...
19 فروردين 1392

نوروز 92

با کلی تاخیر بالاخره موفق شدم بیام سراغ وبلاگ عسلکم! از چند روز مونده به سال نو ویکهفته اول سال جدید که سفر بودیم همش به بدو بدو گذشت که  صد البته خوش هم گذشت. عروسک قشنگم دومین عیدی بود که کنارمون بودی و عطر حضورت طراوت بهار را صد چندان کرده.آویسای من دیگه کاملا" حرف میزنه و با شیرین زبونیهاش دل هممون را میبره و کل فامیل عاشقش شدن!  امسال چون دورورمون شلوغ بود و سر آویسا گرم میشد پروژه از شیر گرفتن تا امروز که روز دهم فروردینه با موفقیت پیش رفته و فقط شبها اونم یکبار بهش شیر میدم.   خیلی عکس گرفتن از آویسا سخت شده ! به زحمت این چند تا عکس را از سفره هفت سینمون گرفتم   اینم لحظه تحویل سال نو ! عشق ماما...
10 فروردين 1392

پایان سال و خونه تکانی و آویسای شیطون و .....

جمعه 11 اسفند برای خونه تکانی کارگر داشتیم و خوب می دونید که همچین روزایی خونه منفجره و جای جم خوردن نیست چه برسه به شیطونی و بازی و بدتر از آن به همه چیز دست زدن! آویسا خانوم ماهم نیست که اصلا" کنجکاو و بازیگوش نیست ،ساکت تو اتاقش نشسته بود و برای خودش بازی میکرد تا ما کارهامون زودتر تموم شه  (کی باور میکنه؟) طفلک دخترک همش بین خونه خودمون و حیاط و خونه عمه مهناز سرگردون بود و تا میامد تو خونه امواج جملات : آویسا نکن ،آویسا اونجا نرو ،آویسا دست نزن ،آویسا اونو پرتاب نکن و ... به سمت عسلکم پرتاب میشد آخر سر من مجبور شدم دست از کار بکشم و همه چیز را به رضا واگذار کنم و خودم بیام با دخترک تو اتاقش و تا پایان این پروژه بازی کنم! راس...
12 اسفند 1391

قند عسل من

کارای این روزات: - بیرون ریختن همه روسریهای مامانی از کشو و انتخاب یکیشون وسر کردنش! - خاموش و روشن کردن مدام کامپیوتر! - رفتن سراغ قوطیهای کرمی که از غفلت ما به دستشون آوردی و زدن مدام کرم(به قول خودت ما ) به دست و صورتت! - زدن دکمه search دستگاه تلفن و گشتن دنبال گوشیش با دنبال کردن صدا! - بازی با ماشین حساب بابایی و شمردن اعداد - بوسه زدن پشت سر هم به سر و صورت بابا رضا وقتی دراز میکشه! - برداشتن سریع گوشی تلفنی که زنگ خورده !  عمیقا" به قربون صدقه رفتنهای طرفی که پشت خط هست گوش می دی و لبخند میزنی و اگه بخوایم گوشی را ازت بگیریم تند میگی " الو سلام " که مثلا" بگی داری حرف میزی و گوشی را نمی دی! - دوست تلفنیت ...
9 اسفند 1391

کارمند کوچولو

چهارشنبه ظهر مامان و بابام راهی سفر بودند و آویسا را به اصرار خودم آوردن شرکت .فکر نمیکردم اویسا آروم بشینه دخترم  خانوم و با شخصیت فقط پشت میز خودم بازی میکرد و اصلا" مزاحم کسی نشد. ...
5 اسفند 1391

اولین مسواک

آویسا جون مامان دیگه ده تا دندون داری و همزمان دو -سه تا دیگه هم در حال درآمدنه   خانوم کوچولوی من از این به بعد باید با مسواک زدن آشنا بشی برای همین این مسواک را به انتخاب خودت خریدم ! البته فعلا" فقط جنبه بازی داره تا بهش عادت کنی     میوه های موردعلاقت هم نارنگی و موزه ، به قول خودت : "نارنی" و"مو" دیروز آترا گلی و خاله بهار عزیزم اومدن پیشمون خیلی خوش گذشت فقط حیف که کم موندن حتی نرسیدم ازشون عکس بگیرم   آترا خوشگلم عاشقتم عسل!  ...
10 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آویسا می باشد