پایان سال و خونه تکانی و آویسای شیطون و .....

جمعه 11 اسفند برای خونه تکانی کارگر داشتیم و خوب می دونید که همچین روزایی خونه منفجره و جای جم خوردن نیست چه برسه به شیطونی و بازی و بدتر از آن به همه چیز دست زدن!

آویسا خانوم ماهم نیست که اصلا" کنجکاو و بازیگوش نیست ،ساکت تو اتاقش نشسته بود و برای خودش بازی میکرد تا ما کارهامون زودتر تموم شه (کی باور میکنه؟)

طفلک دخترک همش بین خونه خودمون و حیاط و خونه عمه مهناز سرگردون بود و تا میامد تو خونه امواج جملات : آویسا نکن ،آویسا اونجا نرو ،آویسا دست نزن ،آویسا اونو پرتاب نکن و ... به سمت عسلکم پرتاب میشد

آخر سر من مجبور شدم دست از کار بکشم و همه چیز را به رضا واگذار کنم و خودم بیام با دخترک تو اتاقش و تا پایان این پروژه بازی کنم! راستش بهمون بد هم نگذشت

اما کارامون تو یک روز تموم نشد و اتاقها موند برای خودم

عزیز مامان سخت مشغول مطالعه می باشد!

شادی ! بازی! تماشا!

داره برچسبهاش ویا به قول ما (عکس برگردون)می چسبونه به کتابش

قربونت برم که اینقدر عاشق کلاهی