آویساآویسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

آویسا

روزهای خوب با هوایی بسیار عالی

اینجا رفته بودیم مهمونی خاله آتنا  بابا رضا منو از دست  مامان تو حموم گرفته که لباس تنم کنه ولی داره تند تند ازم عکی میگیره! مامانم عاشق این کلاه منه   آخه این کلاهو قبل از اینکه اصلا" خبری از من باشه از ترکیه برام خریده در واقع این اولین خرید مامانو و بابام برای دخملشونه دیروز جمعه هوا عالی بود من و مامان هر دو سرما خوردیم ولی چون هوا محشر بود دلمون نیومد نریم پارک. این عکس هم مامان تو ماشین قبل از پیاده شدن ازم گرفته  (راستی هفته قبل رفتیم منزل خاله گیتی و کلی هم با آترا جون و آوین جون عکس گرفتم خاله بهار ،خاله گیتا و آوین جونم لطفا" عکسا را برای مامانم بفرستین تا بذارمشون اینجا ) ...
23 بهمن 1390

روزهای شیرین با آویسا :)

وای خدای من چقدر این روزا دخترم شیرین و خوردنی شده!  آویسا جون دنیا با تو خیلی قشنگه! زندگی بهتر از این نمیشه ! و به خاطر این خوشبختی هزاران بار پروردگارم را شکرگذارم و ازش تمنا دارم چشم بد را از زندگی و دخترمون دور کنه! خانومچه دیگه کم کَمَک داره چهاردست و پا راه رفتن را یاد میگیره   فقط بچم فعلا" سینه خیز دنده عقب میره دیروز برای اولین بار از دخترم 5 ساعت دور بودم و آسمون هم به زمین نیومد! و آویسا خانوم با مامانیش حسابی حال کرده بودند و کلی با هم بازی کردن این عکسا را هم مامان گلم (قربونش برم) از خانومچه گرفته: "اینا چیه پام کردن؟!!!" در حال عروسک بازی! به ادامه مطلب رجوع شود لطفا"  داره با ...
12 بهمن 1390

هوا آفتابی شد!

امروز زمین تا آسمون فرق کردم ،امروز خوشحالم ،شارژم ،پرانرژی شدم !چرا؟ دیشب همسر مهربونم خیلی نازمو میکشید و با دخترک عزیزمون عاشقانه کنارم بودند! دیشب معجزه شد و آویسا فقط یکبار از خواب بلند شد و صبح هم خوب خوابید! امروز مامان عزیزم، مهربونترین و فهمیده ترین مامان دنیا اومده خونمون ! امروز برای یک ساعت و نیم تنها از خونه رفتم بیرون و ریه هامو پر کردم از هوای تازه! امروز خیابان ولیعصر عزیزمو از میدون ولیعصر تا چهار راه ولیعصر پیاده قدم زدم و تو دلم آواز خوندم! امروز آویسا به خاطر بودن مامانیش میخندید و میخندید و میخندید! امروز برای خونه خرید کردم ! امروز تصمیم قطعی گرفتم برم آرایشگاه و یک تغییر اساسی تو کل سر و ...
6 آذر 1390

همه چی آرومه!

دیگه کمتر خسته میشم! دیگه همش خوابم نمیاد! به زندگی جدیدم عادت کردم.آویسا هم گریه هاش کمتر شده و خوابش بیشتر! هر روز ساعت 6تا 7 بیدار میشه و تا 9 بازی میکنه و دوباره یک ساعت می خوابه بعد تا 12-11 بیداره و برای اینکه من ناهار بخورم می خوابه و به محض تموم شدن ناهارم قربونش برم چشمای قشنگشو باز میکنه! گاهی فکر میکنم مهربونم برای دلخوشی من الکی خودشو به خواب زده دوتاییمون از ساعت 2 تا 4.5 کنار هم می خوابیم و بعد تا بابا بیاد بیداریم ! شب هم 8.5 تا 9 آماده خواب میشه و لالا میکنه! این ساعتا هر روز یکسانه و تغییر نمیکنه اصلا" ساعت بیولوژیک دخترک از همون بدو تولد تنظیم بود و روز و شبش منظم بود در بین ساعتای بیداری هم مطالعه میکنیم، بازی میکن...
26 شهريور 1390

آویسا در چند روزی که گذشت

 این کلاه گشادو دایی نبما سرم گذاشته!  ساعت 7 صبح کاملا"بیدار وهشیار!(تازه یک ساعت پیش بیدار شدم) لالا در حال گردش آویسا برعکس تمام نی نی ها اصلا" این حالتو دوست نداره!     ...
23 شهريور 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آویسا می باشد