آویساآویسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

آویسا

بازگشت به کار

دختر گلم چند روزی هست که مامان دوباره اومده سرکار و شما را صبح میذاره پیش مامانی. دلم خیلی برات تنگ میشه وقتی تعطیل میشم اصلا" نمیفهم تا خونه چه جوری میام.وقتی بهت میرسم و بغلت میکنم انگار همه دنیا را بهم دادن بوی خوشت همه خستگی را از روح و تنم بیرون میکنه. نازنین مامان !آویسای خوشگلم ! امیدوارم از اینکه صبح زود از خونه بیرون میارمت و کمی بد خواب میشی ، از اینکه 9 ساعت در روز ازت دورم اذیت نشی ضمنا" از اینکه به مامانی زحمت میدم کمی عذاب وجدان میگیرم اما هیچ کس نمیتونه باور کنه که من تا چه حد به حضور در اجتماع و کار کردن نیاز داشتم! این چند روز روحیه ام خیلی عوض شده،خیلی خیلی خوشحالم  خیلی زیاد و مطمئنم تو هم مثل خودم از اینکه مادری ...
1 خرداد 1391

اولین بار که تب کردی

تو عمرم بارها و بارها مریض شدم،تب کردم ودرد داشتم اما هیچ بار مثل الان که دختر قشنگم تب داره دردناک نبود! سه روزه که عشقم مریضه ، سه روزه که تب داره و کمی اسهال. سه روز شده که حتی حوصله راه رفتن و شیطونی را نداره و همش بی حال تو بغلم میخوابه:( سه روزه که من  غصه دارم:(   انگار بدن خودم داره میسوزه،تنم گر گرفته ،سرم گیج میره خدای خوبم هیچ مادری درد طفلش را نبینه! حتی اگه مثل آویسا کوچوی من فقط یک سرما خوردگی ساده باشه   ...
24 ارديبهشت 1391

یک مامان غرغرو

امروز از اون روزاست! از اون روزایی که هوای دل منم مثل آسمون گرفته از اون روزایی که سرشار از خوشبختی ولی بی حوصله ام! تصمیم داشتم از غم و خستگی و بی حوصلگی اینجا ننویسم امانشد! آویسا عسل هم امروز سنگ تموم گذاشت با اینکه برای اولین بار در کل تاریخ عمرش تا 9 صبح خوابید و بنده را بس شگفت زده کرد اما تلافیشو تو بقیه روز در آورد اینقدر امروز نق زد و بد اخلاقی کرد که این مامان بی حوصله ی خسته اش برای یک ربع به امان خدا گذاشتش روی تخت تا با صدای 100000000 دسیبل جیغ بزنه و گریه کنه و به محض بغل کردنش ببینه که بلا داره با چشمای خیس از اشکش بهت میخنده و میگه: دیدی موفق شدم! دلم گرفته از خونه موندن و گریه های بی پایان آویساو بی خوابی ،خست...
5 آذر 1390

رفلکس و گریه و بی خوابی

دیشب در مورد وضعیت رفلکس و خوابت با خانوم دکتر نخعی صحبت کرد ،قرار شد امپرازول را دو هفته دیگه هم بخوری خیلی بد مزه ست عزیزم می دونم اما چاره ای نیست. خداوندا دخترم هر چه زودتر خوب بشه طفلک خیلی اذیت میشه. از ساعت 6 صبح که بیدار میشی تا 10 شب مدام بیقراری و همش باید تو بغلم باشی تا شاید نیم ساعت خوابت بره. یعنی کل طول روز با همیم! قربونت برم حتی موقع غذا خوردن و دستشویی رفتن هم تو بغلمی! من که تازه به قول خودم ورزش می کردم و بدن سالم و قوی دارم از پا افتادم و همه تنم درد میکنه.بقیه مادرا که تازه بچه هاشون شب هم نمی خوابن چی می کشن اما دختر باهوش و قشنگم در بین این گریه ها و شیر خوردنهای مداومش خنده و بازی را هم فراموش نمیکنه ! مامان و...
25 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آویسا می باشد