هنر نماییهای آویسا
آویسا عشق زندگیمون،نفس مامان و عمر بابا،امروز برای اولین بار وقتی از سر کار زنگ زدم پشت تلفن باهام حرف زد!وای خدای من خیلی کیف دادآخه همیشه فقط به گوشی زل میزد ونگاش میکرد و یا دم گوشش نگهش میداشت و مبهوت فقط گوش می داد
دخترکم اسم اغلب اعضای بدنشو بلد شده وقتی ازش سوال میکنیم نشونشون میده و با زبان خودش اسمشو تکرار میکنه.
تا کفشاشو میبینه مدام بهش اشاره میکنه و تند تند میگه :"پا،پا"
به بچه ها(نی نی ) میگه : ney ney
به دست میگه : "Das"
به غذا میگه :"پوف"
تا پوشکشو عوض میکنم به پوشک کثیف اشاره میکنه و تند تند میگه :"ah ah"
و تند به سطل آشغال اشاره میکنه!
خوابش که میگیره همراه با نق زدن با همه بای بای میکنه و بلند میگه "بابای"که یعنی :مامان منو ببربخوابم"
انقدر قشنگ می رقصه که من بی هنر چشمام چهار تا میشه
دوستای صمیمی این روزاش گربه های بلوک شدن!!! عاشقشونه و باهاشون دنبال بازی می کنه!
خودش هم اسمشونو گذاشته:" maooo"
"سلام maoo میای بازی کنیم؟
صبر کن پیشی کاریت ندارم ،می خوام باهات بازی کنم!
پس کجا رفتی؟!!