اتو کشی آویسا بانو
عشقم،عمرم ،عسلم این روزا حسابی ما را شگفت زده می کنی!!
امشب داشتم موهاموخشک میکردم که شنیدم مامانی داره دنبالت می گرده و متعجبه که چرا صدایی ازت نمیاد...وقتی با هم به اتاق دایی نیما رفتیم دیدیم توی تاریکی داری با دقت مقنعه منو اتو میکنی
آخه نیم وجبی اینکارو چطور یاد گرفتی؟!
حالا بگذریم از اینکه اصل کار خطرناکهاما دخملم می خواسته به مامانش کمک کنه
منم تند تند شروع کردم با موبایل از دختر زحمتکشم که با تعجب به خنده ما نگاه می کرد عکس گرفتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی