آخرین روزهای نوروز
دخترک شیرینم اولین سیزده بدرزندگیت رفتیم باغ دایی حمید(دایی مامانی مریم)تو لوسان. خیلی خیلی خوش گذشت شما هم خیلی خانوم و خوش اخلاق بودی و حسابی هوای تازه خوردی. از روزی هم که رسیدیم تهران هر روز داریم میریم عید دیدنی و همه حسابی عاشقت میشن این عروسک قشنگ را خاله گیتی برای عیدی بهت دادن و شما هم حسابی عاشقش شده بودی خونه عمه فاطمه (عمه مامان )در حال دست زدن و شادی کردن! دست زدن و بابای کردن را کم کم یاد گرفتی و اگه موزیک پخش بشه حتما" قر میدی و پاهاتو به شدت تکون میدی! تازگیها هم برای دوربین خودتو موش میکی(من فدای اون قیافت بشم مامانی من!) ...