آویساآویسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

آویسا

اولین اردوی آویسا

دخترک نازنینم 10 اردیبهشت 93 برای اولین بار با مهد کودک رفت دیدن نمایش عروسکی. این عکسها را وقتی تو حیاط مهد کودک داشتم ازش خداحافظی میکردم گرفتم. ناز گل مامان به خاطر تب بری که صبح بهش داده بودم کمی بی حال بود:( اما به گفته خاله های مهد خیلی بهش خوش گذشته بود. ...
17 ارديبهشت 1393

جمعه های بهاری

این روزا که هوا خوبه تصمیم گرفتیم جمعه ها با دوستامون بریم بیرون صبحانه بخوریم و اولین جمعه را با صرف صبحانه تو رستوران بلوار و گردش تو پارک لاله آغاز کردیم: دوستای کوچولوی آویسا : سه تا بچه گربه و مامانشون که آویسا پیداشون کرد ودر صبحانه خودمون اونا را هم  شریک کردیم :)   ...
2 ارديبهشت 1393

روز مادر

بهترین هدیه دنیا از طرف شیرین ترین دختر دنیا! آویسا قشنگم تا منو دید با ذوق کارتی که درست کرده بود از کیفش درآورد و گفت مامان ببین ! * از مزایای مهد کودک رفتن بچه آدم  ...
31 فروردين 1393

عادت میکنم!

دارم سخت ترین دلهره های زندگیمو تجربه میکنم ، دلهره سپردن کودکم به غریبه ها! دارم به دلشوره داشتن دائمی عادت میکنم! دارم به نگرانی همیشگی عادت میکنم ! دارم به تنهایی عادت میکنم ! دارم باور میکنم که خواهر نداشتن یک فاجعه است ! دارم باور میکنم فقط و فقط مادر خودم غم های منو درک میکنه ولا غیر.. دارم عادت میکنم که از هیچ کس هیچ کس حتی همسایه و فامیل خیلی خیلی خیلی نزدیک هم هیچ توقعی نداشته باشم! دارم به فرو خوردن اشکهام عادت میکنم ! و جگر گوشه من آویسای قشنگم هم داره به مهد کودک ،به دوری از آغوش مامانی مهربونش (نه مامان شاغلش!) عادت میکنه ! شاید اون هم به خویشتن داری ونگه داشتن بغضش عادت کرده !   آویسا بلاخره باید میرف...
30 فروردين 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آویسا می باشد